جستجوی این وبلاگ

زن کشی و قتل ناموسی



 قتل های ناموسی، موضوعی است که در جامعه امروز ما هنوز پررنگ است و هر چند وقت یکبار خبری از یک قتل ناموسی می‌شنویم خبرهای درناک که از وضعیت نامناسب زنان و دختران ایران هشدار می‌دهد.

تعریف قتل ناموسی

قتل‌های ناموسی عموما با بهانه‌ی حفظ آبرو و پاک کردن لگه ننگ انجام می‌شود و قربانی اصلی آن زنان و دختران هستند. این نوع قتل ها عموما در جوامعی متعصب و مردسالار، که رویکردی مالکانه به زن دارند مشاهده می‌شود.

دلایل قانونی

ضعف قوانین جمهوری اسلامی از جمله دلایلی رواج قتل ناموسی دانسته شده و برخی معتقدند حکومت ایران در گسترش و بازتولید قتل‌های ناموسی نقش جانبی دارد؛ از دید بسیاری از حقوقدانان مادهٔ ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی مجوزی است برای قتل‌های ناموسی. طبق این ماده «هرگاه مرد همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد می‌تواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در صورتی که زن مکره (مجبور) باشد فقط می‌تواند مرد را به قتل برساند». بر اساس برخی آمار منتشرشده استان‌های خوزستان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، سیستان و بلوچستان، فارس، آذربایجان شرقی و اردبیل بیشترین آمار قتل‌های ناموسی را در ایران دارند.

طبق قوانین زن ستیز رژیم آخوندی، پدر صاحب خون فرزندانش است و به خاطر قتل فرزندانش مجازات «قصاص» یا اعدام نخواهد داشت. بر اساس ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی رژیم پدر یا جد پدری كه فرزند خود را بكشد قصاص نمی‌شود چرا که او «صاحب» خون فرزندش می باشد. ماده ۳۰۱ قانون مجازات، قصاص قاتل را در صورتی قابل اجرا می داند که وی، پدر یا از اجداد پدری قربانی نباشد.(قانون مجازات ماده مصوب اردیبهشت۱۳۹۲)


دلایل فرهنگی

جامعه امروز ایران شاهد همزیستی پرتنش دو فرهنگ در برابر یکدیگر است. از یک سو شاهد فرهنگی هستیم که نماینده دنیای گذشته، سنت و باورهای سنتی بر پایه سلطه مردانه و فرودستی زنانه در اشکال گوناگون آن است. در برابر این درک سنتی، فرهنگ همساز با ذهنیت و الزامات دنیای امروز قرار دارد که اصلی‌ترین ویژگی آن را احترام به حقوق فردی و برابر زنان تشکیل می‌دهد و رفتارهای زن‌ستیزانه فرهنگ سنتی را نمی‌پذیرد.در فرهنگ سنتی مرد، نه تنها سرپرست و قیّم و نان‌آور خانواده که، به‌نام سنت، مالک اعضای آن به‌ویژه زنان است.زنان حتی در موارد شخصی مثل نوع پوشش رفت و آمد انتخاب دوستان ... همواره می‌بایست رضایت مرد را جلب می‌کردند. یکی از پیامدهای این فرهنگ سنتی سخت در کنارش حمایت و مجوزهای دولتی و دینی باعث  تحمیل رنج‌ها و تحقیرهای پرشمار به شمار بزرگی از زنان ایرانی، در فضای خصوصی و یا در عرصه اجتماع شده و حوادثی مثل زن‌کشی، دختر‌کشی و قتل‌هایی پی‌آمد این فرهنگ هستند.

در فرهنگ سنتی و قوانین حکومتی، زن نه یک فرد اجتماعی با حقوق کامل که پیش از هر چیز همسر، مادر، خواهر و دختر این یا آن مرد است. مردی که باید با «غیرت» از آن‌چه «ناموس» و «آبروی» خانواده نامیده می‌شود دفاع کند. بخش اصلی این «ناموس» بدن زن است که مانند شیء (ابژه) به قلمرو خصوصی مرد تعلق دارد و کلید این زندان فرهنگی هم در دست اوست.

جنگ فرهنگی و انقلاب خاموش زنانه

دهه‌های هفتاد و هشتاد در ایران را باید سال‌های چرخش زنانه جامعه نام داد. انقلاب خاموش جمعیتی و دگرگونی نقش‌های سنتی زنان (مادر، همسر)، زنانه شدن آموزش، دانشگاه و دانش و پژوهش، افزایش چشمگیر سهم زنان در بازار کار و مشاغل تخصصی و مدیریتی، و پویایی زنانه بی‌سابقه در حوزه فرهنگ و هنر و ادبیات پدیده‌های بودند که در شکل دادن به قدرت جدید زنانه‌ای نقش داشتند.

همه شواهد نشان می‌دهند که زنان شاید بیش از مردان سوار بر موج فناوری اطلاعات و ارتباطات شدند و از آن سکویی ساختند برای تثبیت حضور اجتماعی خود در عرصه‌های خصوصی و عمومی. تحول ژرف موقعیت و نقش زنان در عرصه عمومی خود را در جریان جنبش سبز نمایان کرد؛ رویدادی سیاسی که زنانه‌ترین جنبش اجتماعی ایران از زمان انقلاب مشروطیت به این سو بود.

دلایل سیاسی

نظام سیاسی به خود اجازه دخالت در همه امور اجتماعی، فرهنگی و آموزشی جامعه را می‌دهد. یعنی نظام مدیریتی مبتنی بر کنترل است و هنجار‌ها را تعیین کرده و بر پایه آن قوانین را وضع، اجرا و نظارت می‌کند. نظام سیاسی گفتمان‌سازی کرده و در بعد فرهنگی این توانایی را دارد که افراد را به سمت توسعه آزادی و دموکراسی سوق دهد؛ بنابراین جنبه نظارتی و هنجارسازی نظام سیاسی می‌تواند پدیده زن‌کشی را تسهیل کرده یا مانع آن شود. گاهی هم جامعه‌ای در داخل جوامع دیگر استثمار یا استعمار شده و ذهنیت‌های فردی دچار این بحران می‌شوند که اطرافیان خود را استثمار و استعمار کنند و به خودشان حق مالکیت و کشتن بدهند. درواقع تفکراتی که در یک نظامی سیاسی وجود دارد این موارد را رقم می‌زند. در این میان پیشینه تاریخی و فرهنگی هم در کنار نظام سیاسی گفتمان‌سازی می‌کند که این گفتمان‌سازی در حال حاضر ضد زن است. این گفتمان ضد زن از این مرحله که زنان باید چه نوع پوشش و رفتاری داشته باشند شروع شده و می‌تواند به مراحل رادیکال‌تری برسد مبنی بر اینکه زن ابزار و کالای مرد است و او می‌تواند زن را بکشد، بعد از وقوع قتل هم کسی مواخذه نمی‌شود. متاسفانه این گفتمان حتی بر فرهنگ هم تسلط یافته به نحوی که امروز زن‌کشی برای ما عادی شده است به صورت کلی خشونت و قتل عادی شده است؛ که نشان می‌دهد خشونت هم تبدیل به گفتمان شده و جامعه نسبت به آن واکنش کمی دارد.

تحصیلات

زنان و دختران امروز مانند گذشتگان خود نیستند با بالارفتن آمار تحصیلات زنان، این قشر از جامعه خودش را انحصار مردان و دنیای مردانه خارج کرده و حالا آگاه به حقوق خود در تمام زمینه‌ها بدنبال اثبات خودش بعنوان یک زن و یک انسان آزاد و بالغ است در گذشته زنان و دختران اغلب خانه نشین و مسول تربیت فرزندان در خانه و کارهای خانه بودن نهایتا شغل های که با سیاست‌های حکمومتی در مدارس و جامعه به زنان الغا میشد معلمی پزشکی و پرستاری بود اما امروز زنان ایرانی زیادی داریم که در سرتا سر دنیا در تمام زمینه‌ها چه اجتماعی چه سیاسی یا ورزشی مشغول نقش آفرینی هستند و کارشان را با درایت تمام و دوشا دوش مردان پیش میبرند و همین امر گویی به ذائقه بعضی بی‌خردان خوش نیامده و این آگاهی و شجاعت و پیشرفت زنان را کوچک می‌شمارند یا سر جنگ و سرکوب این قشر جامعه دارند اما زنان و دختران امروز از کوچکترین حقی که الان به آن آگاه هستند پا پس نمی‌کشند و دیگر حاضر به بله قربان گویی های که به اسم مذهب و سنت یا فرهنگ‌ به آنها الغا می‌شد نیستند. باید به این نکته هم اشاره کرد مردان روشنفکر زیادی نیز در این سال‌ها حامی و پشتیبان زنان جامعه بودند.آمار جنایات علیه  زنان در خانواده‌های تحصیل کرده به مراتب کمتر بوده است اما متاسفانه در برخی موارد اعقاید خشک مذهبی و فرهنگی آنقدر ریشه در مغز و استخوان افراد دوانده که متاسفانه شاهد خشونت‌های خانگی یا قتل و آزار و اذیت زنان با بهانه‌های  و ناموسی در خانواده‌های با تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی هستیم.

آمار

در یک آمار دولتی گفته شده حداقل ١۶۵ زن در دو سال گذشته توسط مردان خانواده‌ خود در ایران به قتل رسیده‌اند.. ۱۰۸ زن توسط شوهران خود، ۱۷ زن توسط برادران، ۱۳ زن توسط پدران و ۹ زن توسط پسران خود کشته شدند. ۱۹ زن دیگر توسط سایر اقوام مرد از جمله پدرشوهر، برادر شوهر و عموهایشان کشته شدند.

این گزارش می گوید ۴۳ زن با اسلحه دستی کشته شدند، ۴۰ زن با ضربات چاقو به قتل رسیدند، ۳۵ زن خفه، شکنجه یا سوزانده شدند و ۳۷ زن از ارتفاع پرت شدند. ۴۱ درصد از این زنان در استان تهران کشته شده اند.

چه کسی مسئول آمار بالای قتل های ناموسی و زن کشی است؟

چه کسی مسئول آمار بالای قتل های ناموسی و زن کشی در ایران است؟ هر چند که چاقو یا داس و هر آلت قتاله دیگر در همه نمونه های موجود در دست پدر، برادر، همسر و یا عضو دیگری از خانواده است، اما برای پیشگیری از قتل زنان در ایران، باید اندیشه زن ستیز را محکوم و نابود کرد.

این اندیشه دقیقاً همان دیدگاه قرون وسطایی حاکم است که رسماً در همه قوانین، زن را شهروند درجه دو، و مطیع مرد معرفی می کند. اندیشه ای که به عنوان ستون عقیدتی ملایان مبنای همه سیاست گذاری ها قرار می گیرد آنچنان که مثلاً در موضوع حجاب اجباری، نقض قانون حجاب اجباری، موضوع امنیت ملی تلقی می شود و سنگین ترین مجازات ها را به همراه دارد.

عملکرد زن ستیزانه قضائیه حاکم را می توان به سادگی در چند مقایسه ساده دریافت. مثلاً پدر رومینا اشرفی به خاطر قتل دختر نوجوان تنها به ۹سال زندان قابل خرید محکوم و بعد از دو سال هم آزاد شد.علی باقری، وکیل دادگستری، بر مصونیت قانونی پدر و جد پدری از قصاص انگشت گذاشته و می گوید: «هیچ تناسبی بین جرم و میزان مجازاتی که برای پدر رومینا در نظر گرفته شده، وجود ندارد. تصور پدر رومینا اشرفی بر این بوده که مالک این بچه است و می‌تواند با داس او را بکشد. وقتی قاضی از پدر رومینا پرسیده بود که چرا شما به سراغ بهمن خاوری که رومینا با او فرار کرده بود نرفتید تا او را بکشید، گفت: «اگر بهمن خاوری را می‌کشتم من را قصاص می‌کردند؛ اما در مورد دخترم این اتفاق نمی‌افتاد.»این وکیل دادگستری تأکید می کند: «حکم ها، بازدارنده نیستند و این قبیل موارد سبب می‌شود، حتی شاهد دخترکشی بیشتر باشیم. عدم وجود قوانین حمایتی، خاطی را مستعد و قربانی را با ترس و هراس مضاعف رو به رو می‌سازد». (سایت حکومتی انصاف – ۲۱شهریور ۱۳۹۹)

سیروان محمودی پژوهشگراجتماعی اعتقاد دارد که: زن‌کشی تنها قتل زن با عنوان ناموس یا همان کالای متعلق به مرد نیست بلکه یک جنایت و ژنوساید فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است که درباره زن انجام می‌شود و کشتن زن همان قتل آزادی، دموکراسی، توسعه و در درجه اول قتل الهه‌هاست که دریک جامعه ضد زن و مردسالار رخ می‌دهد. اصلا کلمه ناموس کلمه‌ای اشتباه است. درحالیکه در تحقیقات ما این کلمه آورده شده است، اما ناموس کلمه‌ای ضد زن است، زیرا ناموس به معنای کالای مرد بودن یک زن است. وقتی در پژوهش‌ها از این واژه استفاده می‌شود به معنای آن است که قبول داریم زن ناموس و کالاست لذا باید این کلمه را از فرهنگمان پاک کنیم.(دقیقا به همین علت است که معتقدم من بعنوان یک زن یک انسان ناموس هیچ کس نیستم)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

روایت مژگان کشاورز از کودک همسری که در خطر اعدام قرار دارد

مژگان کشاورز، فعال حقوق زنان که مدت یکسال را در زندان قرچک ورامین گذراند با سمیرا سبزیان، کودک همسری که در خطر اعدام قرار دارد، هم‌بند بوده...